این روزها هذیان زیاد می‌گویم. وقت برای خواندنش نگذارید.

.

خاطره‌ها بو، رنگ، صدا و حتی آب و هوا دارند.

صبح که بلند شدم. نفس که میکشدم. هوا، هوای اسفند سال نود و چند بود.

همه چی به طرز عجیبی در حال تکرار است بجز چشم‌های تو.

هوا که همان است اتفاقات هم که به طرز غریبی همان اتفاقات است.

تکمیل این جنون، فقط موسیفی آن روزها را کم دارد. پس فایل را پیدا کردیم و بی امان پشت هم به خواننده اش گفتیم بخواند انقدر که از نفس بیفتد

 و خب جنون باید کامل باشد حتی اگر شبیه مازوخیسم حاد بنظر بیاد.

 

بله دیوانه هم خودمانیم. میدانم

 

 

 


مشخصات

آخرین جستجو ها