چند وقت است دارم به در دسترس بودن برای آدم‌ها فکر می‌کنم.

در جزئیات زندگی خوب خودش را نشان می‌دهد، کلیات که دیگر جای خود

مثلا فک کن داری شعر می‌خوانی، شعر انقدر مستت کرده باشد که بخواهی برای کسی بخوانی.

دنبال معنی کلمه‌ای می‌گردی، حوصله سرو کله زدن با گوگل هم نداشته باشی.

فشار کاری خسته‌ات کرده باشد، بخواهی غر بزنی، یکدفعه ای و بی‌مقدمه به کسی بگویی تمام شدم

یک خبر خوب برسد بخواهی در لحظه کسی را همراه خودت بکنی

حتی ساده تر از این حرف‌ها 

بخواهی عصر چشم‌هایت را روی هم بذاری، کسی را بخواهی که بیدارت کند. 

اولین گزینه‌ای که پیش رویت باشد، او در دسترس ترین است.

کسی که یک حضور لطیف مدام دارد. در تک تک لحظات پابه‌پای ما می‌آید از جزء زندگی گرفته تا کل آن کنار ماست.

(اصلا نشانه فاصله گرفتن‌ها گاهی از همین جا شروع می‌شود که این دردسترس بودن‌ها تغییر می‌کند.)

بلد باشیم آدم دردسترس کسی باشیم. قدر بدانیم آدم‌های دردسترسمان را.

.

من همیشه دلم می‌خواد در دسترس‌ترین‌تو باشم 


مشخصات

آخرین جستجو ها